درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها
  • فندک برقی سیگار لمسی

  • تبادل لینک هوشمند
    برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان welcome to my sychologi weblog و آدرس elhambayat.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 3
بازدید ماه : 4
بازدید کل : 3227
تعداد مطالب : 8
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

welcome to my sychologi weblog
fبه وبلاگ روانشناسی من خوش آمدید




بی معنایی

وقتی دنیایی که آدمها در آن زندگی میکنند بی معنی به نظر برسد ، شاید از خود بپرسیند آیا ادامه دادن تلاش یا حتی زیستن ارزش دارد.وقتی به فنا پذیری خود فکر می کینم شاید بپرسیم "چون در نهایت خواهیم مرد ،آیا کاری که اکنون انجام می دهیم ارزش دارد ؟ وقتی که من مردم ، کاری که انجام میدهم فراموش خواهد شد ؟ با توجه به فناپذیری ، چرا اصلا باید خودم را به کاری مشغول کنم ؟ وقتی فکر میکنیم که صفحه دیگری از یک کتاب هستم که سریع ورق زده شده و هیچ کس زحمت خواندن آن را به خود نمیدهد .از نظر فرنکل (1978) این احساس بی معنایی ،روان رنجوری وجودی عمده در زندگی مدرن است. بی معنای در زندگی به پوچی و بی محتوایی یا وضعیتی که "خلاء وجودی " نامید ،منجر میشود .چون طرح ازپیش تعیین شده ای وجود ندارد ،افراد با تکلیف به وجود آوردن معنی خودشان روبرو هستند .گاهی افرادی که احساس میکنند گرفتار پوچی زندگی شده اند ، از تلاش برای به وجود آوردن زندگی هدفمند کناره گیری میکنند .

اما آنچه که به ما در این وادی معنا میدهد "خود بودن " ماست بی شک پروردگار ما را بی معنا و بی هدف نیافریده است. اما آنچه که مهم است ما خود برای یافتن معنا باید تلاش کنیم ،زندگی عرصه نبرد سهمگین است بین بودن و نبودن .چه شورانگیز است کاشف اقلیم خویش بودن ، به جزیره اوپای خود پا نهادن



جمعه 25 بهمن 1392برچسب:, :: 20:43 ::  نويسنده : elham bayat

کشمکش با هویت

آگاهی از تنهایی میتواند ترسناک باشد ،برخی از ما به خاطر ترسی که از تنهایی داریم  تز

تجربه بودن دوری کنیم.

وجودنگرها فرض می کنند که بخشی از وضعیت انسان تجربه تنهایی است .اما انها اضافه میکنند که ما میتوانیم از تجربه توجه کردن به خود و احساس جدایی خویش بهرمند شویم.احساس انزوا زمانی ایجاد میشود که تشخیص دهیم نمتوانیم برای تایید شدن خودمان به دیگران وابسته باشیم.یعنی ،ما به تنهایی باید به زندگی معنی دهیم و باید تنها تصمیم بگیریم که چگونه میخواهیم زندگی کنیم.اگر نتوانیم وقتی که تنها هستیم خود را تحمل کنیم چگونه انتظار داریم که کسی از مصاحبت با ما بهرمند شود؟

قبل از اینکه بتوانیم با دیگران رابطه محکمی داشته باشیم ،باید با خود ارتباط داشته باشیم.ما برای گوش دادن به خود به چالش طلبیده شده ایم ،قبل از اینکه بتوانیم واقعا کنار دیگری بایستیم باید قادرباشیم تنها بایستیم.



دو شنبه 20 بهمن 1392برچسب:, :: 23:35 ::  نويسنده : elham bayat



جمعه 18 بهمن 1392برچسب:, :: 16:7 ::  نويسنده : elham bayat

 کمبود های عاطفی !

فردی که دچار کمبود عاطفی شده است ونتوانسته است از راههای طعبیعی نیازمندیهای احساسی خود را تامین کند به نا چار کسی را میماند که به شدت تشنه است . او به دنبال آب گوارای میگردد که تشنگی اش را مرتفع کند کافی است که گرمای دستی به دلش بچسبد و یا نگاهش به نگاهی دوخته شود ، و یا کلامی با لحنی آرام ، گوشش رانوازش دهد ، کسی به او بگویید یا حتی نگویید و او بفهد که « دوسستش دارد » و یا .....

خلا صه فرق نمکند چه گونه فقط احساس کند چشمه ای یافته است که میتواند کان تشنه اش را سیراب سازد ، آن وقت دل میبازد . آن وقت ـآن قدر در قمار عاطفه دل میبازد که تصور میکند اگر جایش هم برسد سرش هم خواهد داد!

کمبود عاطفی خود به دو قسم تقسیم میشود طبیعی و غیر طبیعی . قسم طبیعی آن زمینه عشق حقیقی است و قسم غیر طبیعی آن زمینه عشق مجازی می باشد . با این توضیح که انسان نمتواند در

این دنیا احساس آرامش دایمی داشته باشد ، آرامش انسان مقطعی و بسیار ضربه پذیر است . انسان در دنیا غریبه است این جا محل زندگی حیوانات است ،نگاه کن ببین حیوانات چقدر در آرامش زندگی میکنند ! ولی انسان هر چه برای خودش اسباب آرامش آماده میکند تا راحت و بدون دغدغه زندگی کند ولی باز هم اموری اورا همیشه می رنجاند.

با این وجود کمبود عاطفی در همه انسان ها وجود دارد .علت این کمبود را انسانهای رشد یافته به خوبی درک میکنند و با ایجاد ارتباط با خداوند در خود آرامشی دایمی به وجود می آورند. 



پنج شنبه 17 بهمن 1392برچسب:, :: 12:21 ::  نويسنده : elham bayat

 روانشناسی عشق!

اگر عشق یک هیجان است ،پس می توان گفت که پیچیده ترین آنهاست و در برگیرنده هیجان های گوناگون است ، که برخی از آنها آشکارا مثبت هستند .در سالهای اخیر روان شناسان به عشق توجه کرده اند .در این میان بیشترین توجه را استرنبرگ(1987و1986)داشته است وی یک الگوی سه وجهی از عشق را پیشنهاد میکند که دارای سه جنبه صمیمیت ،شهوت و تعهد است . بر این اساس انواع روابط عاشقانه را از یکدیگر متمایز میکند :   1. رابطه غیر عشقی ( منطقی ) .     2. دوست داشتن (فقط تعلق و صمیمیت ).    3.دلباختگی ( فقط شهوت ).     4.عشق رومانتیک (شهوت و صمیمیت ).   5.عشق احمقانه (صمیمیت و تعهد) مثل عشق رفقا .  6.عشق کامل (صمیمیت ،شهوت و تعهد ).

روانشناسان معتقدند که عشق زمینه اجتماعی بسیاری دارد و بیشتر شبیه یک نگرش یا احساس است تا یک هیجان بنیادین .از دیدگاه فلسفی سولومون (1994) را یک نظریه خود تلقی میکند و بر یک خود اشتراکی تأکید میکند و بدین ترتیب وی به دید افلاطون درمورد عشق نزدیک تر میشود که در آن عشق پیوند دو روح در نظر گرفته شده است .آریستو فان مطرح میکند که عشق تلاشی است در راستای یافتن نیمه دیگر خود .اگر بخواهیم این تعریف را در شکل امروزی بیان کنیم از دید سولومون عشق ارایه تعریفی از خود بر حسب شخص دیگری است .



دو شنبه 14 بهمن 1392برچسب:, :: 22:25 ::  نويسنده : elham bayat

 دوست داشتن از عشق برتر است . عشق یک جوشش کور است و پنوندی از سر نا بینایی است. اما دوست داشتن پیوندی خودآگاه و از روی بصیرت روشن و زلال است .

عشق بیشتر از غریزه آب میخورد و هر چه از غریزه سر زند بی ارزش است . دوست داشتن از روح طلوع می کند و تا هر کجا که یک روح ارتفاع دارد ، دوست داشتن نیز همگام با آن اوج میابد .

عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست و گذر فصل ها و عبور سال ها بر آن اثر میگذارد . اما دوست داشتن در ورای زمان و مزاج ، زندگی میکند و آشیانه اش روز و روزگار را دستی نیست . 

عشق در هر سطحی با زیبایی محسوس در نهان و آشکار رابطه دارد . عشق با دوری و نزدیکی در نوسان است . اگر دوری به طول انجامد ضعیف میشود . اگر تماس دوام یابد به ابتذال کشیده میشود . 

و تنها با بیم وامید و تزلزل و اضطراب و «دیدار و پرهیز » ، زنده و نیرومند است .

عشق جوششی یک جانبه است . به معشوق نمی اندیشد که کیست؟ یک خود جوششی ذاتی است و از این رو همیشه اشتباه می کند ، و در انتخاب به سختی میلغزد . 

عشق در دریا غرق شدن است ؛ و دوست داشتن در دریا شنا کردن .

عشق همواره با شک آلوده است و دوست داشتن سراپا یقین است و شک ناپذیر .

از عشق هر چه بیشتر می نوشیم سیراب تر میشویم ؛ و از دوست داشتن هر چه بیشتر ، تشنه تر ، نوتر .

عشق اسارت در دام غریزه است و دوست داشتن آزادی از جبر مزاج .

عشق مأمور تن است و دوست داشتن پیغمبر روح .

 



یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:, :: 20:45 ::  نويسنده : elham bayat

رابطه صمیمی با یک شخص جنبه ای از زندگی است که ارزش های تجربی به شکل خاصی در آن متبلور میشود . عشق تجربه کردن شخص دیگر به عنوان موجودی یگانه ویکتا است. به عبارت دیگر معشوق به عنوان یک تو درک میشود و به درون برده میشود .فقدان عشق به خاطر تقدیر و سرنوشت نیست ،بلکه بازتابش شکست حاصل از روان آزردگی است . جذابیت جسمانی و ظاهری تا حدودی بی اهمیت است و فقدان آن دلیل محکمی بر چشم پوشی از عشق نمیتواند باشد .



دو شنبه 7 بهمن 1392برچسب:, :: 22:39 ::  نويسنده : elham bayat

فروید معتقد بود که سلامت روانی را می توان بر اساس توانایی فرد در عملکرد خوب و مناسب در دو حوزه معین کرد : کار و عشق. وقتی کسی با حداقل ترس و تعارض قادر به دادن و گرفتن محبت است ، ظرفیت بر قراری رابطه صمیمانه با دیگران را داراست. وقتی شخص درگیر رابطه ای صمیمانه است فعالانه برای رشد و شادی معشوق می کوشد . تمایل به حفظ نزدیکی و صمیمیت با ابژه محبوب مشخصه عاشق شدن است .وجه مشخصه عشق پخته صمیمیت است که ویژگی خاصی در روابط بین دو نفر است .



دو شنبه 7 بهمن 1392برچسب:, :: 22:24 ::  نويسنده : elham bayat

صفحه قبل 1 صفحه بعد